فصل اول درس مهارت های زندگی
مهارت های زندگی
تعریف مهارت های زندگی از نظر سازمان بهداشت جهانی:
مهارت های روانی _اجتماعی که به ما کمک می کنند با نیازها و چالش های زندگی روزمره بهتر کنار بیاییم.
از دستهبندیهای مهارتهای زندگی که بیشتر مورد استفاده متخصصین این حوزه قرار میگیرد مدل ۵
قسمتی سازمان بهداشت جهانی است که عبارتند از:
راه حل های حل مسئله
1-تصمیم گیری و حل مسئله
2-تفکر خلاقانه و تفکر نقادانه
3-مهارت ارتباطی و مهارت مدیریت رابطه
4-خودآگاهی و همدلی
5-مدیریت احساسات و هیجانات و مدیریت استرس
بر اساس پیشنهاد سازمان بهداشت جهانی برای توسعه و بهبود مهارتهای زندگی سه روش وجود دارد به شرح
ذیل:
1-کارگاه آموزشی: دراین شیوه در قالب آموزش های کوتاه مدت میان مدت و بلند مدت مهارت های زندگی را آموزش می دهند.
2-موزش در عمل: آموزش رسمی نیست بلکه هر کسی با توجه به فضایی که در آن حضور دارد در قالب فیلم،داستان، سمینار ،شبکههای اجتماعی و نوشتهها نمونههایی از مهارت های زندگی را آموزش می دهد.
3-آموزش به افراد آسیبپذیر :در میان افراد جامعه اقشار آسیبپذیر وجود دارد. که به علت شرایط شان نمیتوانند برای یادگیری های مهارتهای زندگی اقدام کنند یا اصلاً نمی دانند که این آموزش ها برایشان مفید استکه دراین حالت توسط دولت ها سازمانها و…آموزش می بینند.
در راستای توسعه آموزش های کارگاهی مهارت های زندگی این مجموعه مصمم است خلاصه ایی از مهارت های زندگی را به کسانی که مشتاق رشد و پیشرفت در زندگی اجتماعی ، روانی و اقتصادی هستند آموزش دهد.
مامعتقدیم که این آموزه ها برای بهتر شدن کیفیت زندگی ورشد وشکوفایی افراد ضروری است وبهتر است این مهارت ها از پایه های اولیه مدرسه به دانش آموزان آموزش داده شود.
متأسفانه بر اساس نظام آموزشی ناکارآمد حال حاضر کشور ما و سایر کشورهای مشابه مهارتهای زندگی توسط دانش آموزان کسب نمی شودو مهارتهایی را در مدرسه می آموزند که گاهی حتی در طول زندگیشان یک بار هم به کارشاننمیآید و به جای این که مغزشان مرکزی خلاق برای تولید ایده شود تبدیل به انباری از اطلاعات غیر قابل استفاده می شود.
لذا این مجموعه با توجه به شرایط فرهنگی و جامعه شناختی کشورمان مهارت های مورد نیاز امروز دانش آموزانو دانش پژوهان را به طور ساده و کاربردی در اختیارکاربران قرار می دهد.
امیدواریم آموزهها برای شما مفید باشد و راه را برای رسیدن به رشد و شکوفایی در زندگیتان هموار کند.دسته بندی متخصصین این مجموعه از مهارت های ضروری برای رشد و شکوفایی در زندگی (باتوجه به نیازهایامروز کشور عزیزمان) به شرح ذیل می باشد:
1-حل مسئله و تصمیم گیری
2-گفتگو و ارتباطات
3-مدیریت احساسات
4-شنیدن فعال وموثر
5-یادگیری و پرسشگری
6-تفکر نقادو خلاق
7-انتخاب شغل مناسب
8-خودآگاهی وتغییر
فصل اول:
فهرست
Toggleحل مسئله وتصمیم گیری
انسان از زمان پیدایش تا به امروز با مسائل گوناگون روبرو بوده است. برای شکار، آماده کردن غذا ویا ساخت خانه و… همواره برای چالش های خود راه حل پیدا می کرد تا به بقای خود ادامه دهد. انسان می دانست برخی از مسائل زندگیش همانند رفع گرسنگی و تشنگی ، مداوم وتکرار شونده است. بنابراین تلاش برای حل مسائل زندگی تا انتهای حیاتش ادامه دارد .
به طوری که رشد وتوسعه زندگی انسان ازگذشته تاکنون بستگی به تشخیص درست مسئله و انتخاب راه حل مناسب تر با حداقل خطا دارد.
درگذشته به دلیل اینکه مسائل وچالش های مربوط به بقا پیچیدگی خاصی نداشت هرفردی به طور تجربی توانایی حل مسئله را کم وبیش میآموخت اما انسان امروزی شرایط زندگی متفاوت وپیچیده ایی دارد بطوریکه امکان حل مسائل فرد توسط دیگران مخصوصاً والدین و جامعه بیشتر شده است واین امر موجب شده بعضی افراددر حل مسائل ساده زندگیشان هم ناتوان بمانند وچالش های زیادی گریبانش را بگیرد بنابراین امروزه یادگیری مهارت حل مسئله وتصمیم گیری برای رشد وتوسعه افراد جامعه به یک ضرورت تبدیل شده است.
از جمله سئوال هایی که ممکن است درذهن شما ایجاد شود :
۱- چگونه مسئله را تشخیص دهم ؟
۲-چگونه مسئله را تعریف کنم؟
۳-راه حل یا راهحلهای مسئله چیست؟
۴- کدام راه حل را انتخاب کنم؟
۵-مراحل اجرای راه حل انتخاب شده چیست؟
۶-مراحل ارزیابی مسئله را چگونه انجام دهم؟
برای پاسخ به این سوال ها لازم است ابتدا به تعریف وتشخیص مسئله بپردازیم.
مسئله چیست؟
تا به امروز محققان تعریف های زیادی از حل مسئله ارائه داده اند یکی از این تعاریف که متخصصین این حوزه بیشتر از بقیه تعاریف در آن اتفاق نظر دارند تعریف یان رابرتسون در کتاب حل مسئله است.
بنا به تعریف یان رابرتسون وقتی وضعیت فعلی خود را می شناسید و نیز می دانید وضعیت مطلوب و هدف شما چیست اما نمی دانید که با طی کردن چه مسیری می توانید از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب برسید عملاً با یک مسئله مواجه هستید.
با توجه به این تعریف دیگر مسئله در زندگی چیزی شبیه به مسائل ریاضی مثل رابطه ?=۲÷۶ که مسیر مشخصی دارد نیست در اینجا برای حل مسئله فقط باید دنبال پاسخ باشیم زیرا مسیر را می دانیم.
طبق تعریف یان رابرتسون در حقیقت مبدا و مقصد یعنی وضعیت فعلی و وضعیت مطلوب برای شما مشخص است. اما مسیر رسیدن از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب را نمی دانید .دراینجا حل مسئله به معنای پیدا کردن مسیر مناسب است.
برای مثال : شخصی ازکارش ماهانه ۶ میلیون تومان درآمد دارد و می خواهد این درآمد را به سه برابر یعنی ۱۸ میلیون افزایش دهد اما نمیداند چگونه به سه برابر درآمدش برسد! یعنی مبدا (وضعیت فعلی )درآمدش معلوم است وهمینطور مقصد (وضعیت مطلوب) نیز معلوم است اما مسیر را نمیداند پس با مسئله روبرو است.
بنابراین اگر هنوز وضعیت فعلی یا وضعیت مطلوب خود را نمی دانیم در مرحله تشخیص مسئله یا تعریف مسئله هستیم و هنوز به مرحله حل مسئله نرسیده ایم. ما وقتی به مرحله حل مسئله خواهیم رسید که ابتدا بتوانیم مسئله را تشخیص بدهیم بدین معنا که اطلاعات و آگاهی ما در مورد موضوع درحدی کافی باشد که بتوانیم وضعیت فعلی را به طور واقع گرایانه وشفاف برای خود تعریف کنیم و وضعیت مطلوب آن را نیز بدانیم. درحقیقت حل مسئله یک فرایند است که شامل :
۱-تشخیص و شناسایی مسئله
۲-شناخت و تعریف مسئله
۳-راه حل یابی وارزیابی
۴- تصمیم گیری
۵-اجرا وکنترل
تشخیص وشناسایی مسئله:
پیش از آنکه بتوانیم مسئله را حل کنیم باید از وجود آن باخبر شویم یک وضعیت نامطلوب ، نگران کننده، ناراحتی، نارضایتی و تغییر محیطی همه اینها میتواند علایم وجود یک مسئله باشد هرچند که ممکن است این علایم ضعیف باشد اما وجودش را حس میکنید. احتمالاً زمانی که احساس مبهمی نسبت به اشتباه بودن چیزی داشته باشیدو حس میکنید یک جای کار می لنگد و مشکلی وجود دارد که منشا آن را نمیشناسید باید به دنبال جستجو و جمع آوری اطلاعات پیرامون خود باشید تا با تجزیه وتحلیل آن به وجود مسئله پی ببرید در واقع توصیف کامل شرایط جاری روش دیگری برای تشخیص مسئله است. استفاده از((تکنیک های تشخیص مسئله)) روش های دیگری را برای کمک به شناسایی مسئله در پیش روی شما قرار میدهد.
شناسایی وتشخیص مسئله یک فرایند استدلالی، عقلایی ،شهودی است.
سوالات اصلی که در این فرایند باید مطرح شود عبارتند از :
۱-چه تغییر وضعیتی را حس می کنم؟
۲- از چه چیزی ناراضی شدهام ؟
۳-چه چیزی نگرانم کرده است؟
۴-چه وضعیت یاعللی باعث شده است از رسیدن به خواسته هایم بازبمانم؟
۵- افراد موثر بر این موضوع چه گله و شکایتی دارند؟
۶- چه افرادی بامسئله درگیر ترند؟
۷-آیا افراد درگیر با مسئله برای روشن کردن وتشخیص آن ازآگاهی کافی برخوردارند؟
۸- آیا عملکرد افراد درگیر درایجاد مسئله موثر بوده است؟
۹-چگونه این وضعیت را بهتر کنم ؟
راه حل یابی وارزیابی با استفاده از 6 تکنیک کاربردی :
برای شناسایی مناسبترین راه حل وارزیابی بهترین پاسخ وهمچنین تشخیص مسئله تکنیک های خلاقانه زیادی وجود دارد که به چند تکنیک کاربردی در ذیل اشاره میکنیم:
1-طوفان فکری معکوس :
طوفان فکری معکوس موثرترین و احتمالاً متداول ترین تکنیک برای تشخیص مسئله است ابتدا به توضیح طوفان فکری می پردازیم این تکنیک بیش از ۶۰ سال پیش توسط الکس اسبورن در شرکت تبلیغاتی به منظور افزایش کمیت و کیفیت ایده های تبلیغاتی طراحی شد و به این دلیل نام آن را یورش یا طوفان فکری نامیدند که مغز فرد یا گروه شرکت کنندگان طوفانی را در حل مسئله ایجاد میکرد.
هنگامی که فرد یا اعضای گروه درباره مسئله فکر میکنند در مورد موضوعات واقعیت ها و اهداف مربوط به مسئله راه حل های گوناگون به صورت خود به خود و به طور شفاهی مطرح میشود هر اندیشه و فکری را فرد یا سرپرست گروه روی تابلو یا کاغذ مینویسد حتی ایدههای خام و نسنجیده مورد تشویق قرار می گیرد زیرا در ابتدا کمیت مطرح هستند نه کیفیت دراین مرحله هیچ گونه بحث یا انتقاد یا قضاوتی صورت نمیگیرد کلیه ایده ها حتی ایدههای پوچ و غیر عملی مورد استقبال قرار میگیرد و بعد از این مرحله نظریه ها مورد ارزیابی قرار میگیرد به طوری که ایدهها را ترکیب اصلاح و انتخاب می کنند.
ایده ها باید به لحاظ نوع ،دسته بندی و بر اساس اولویت رتبه بندی شوند اگر ایده ایی خوب باشد باید راه های پیدا کردن آن را یافت.
طوفان فکری معکوس گونهای از این رویکرد است با این تفاوت که طوفان فکری با یک مسئله شروع میشود و به دنبال راهحل میگردد اما طوفان فکری معکوس با یک راهحل شروع میشود و به جستجوی مسائل بالقوه میگردد. به عنوان مثال اگر موضوع شما عملکرد ضعیف نیروی کارباشد در طوفان فکری معکوس شرایط ظاهراً رضایت بخش را برای عملکرد کارکنان در نظر می گیرید و سپس به دنبال این می گردید که ببینید کجای این شرایط دارای نقص یا خطاست
درحقیقت شما عملکرد خوب نیروی کار را در نظر می گیرید و در مقایسه با شرایط موجود که همان عملکرد ضعیف است نقص ها ، کمبودها و فرصتها را جستجو می کنید.
۲- وضعیت آرمانی:
یک وضعیت آرمانی را خلق و وضعیت موجود را با آن مقایسه کنید.
چه اختلاف هایی وجود دارد ؟چرا این اختلاف ها وجود دارد؟
چه مسائل و فرصتهایی را این اختلاف ها به همراه می آورد ؟
۳-چک لیست ها :
استفاده از چک لیست ها به هنگام بررسی وضعیت می تواند بسیار سودمند واقع شود چک لیست ها می تواند شامل بررسی هماهنگیها ،ناهماهنگیها فعالیتها ی مسئولیت آور، اقدامات، اهداف، فرصتها و تهدیدها باشد .
چک لیستها رهنمودهای ارزشمندی را در یافتن فرصت های تشخیص مسائل و خلق ایده های جدید برای راه حل ها به ما میدهد.
با استفاده از چک لیست می توانید به آنچه هم اکنون وجود دارد بپردازید و مسائل و فرصتها را شناسایی کنید.
۴- گردآوری و فهرست بندی شکایات و پاسخ به ندای دیگران:
یک روش برای آشکارسازی مسائل این است که از افراد موثر در زندگی یا کسب و کار خود بخواهید گله ها و شکایات خود را به شما اطلاع دهند و حتی موانع و مشکلاتی که احساس میکنند را برای شما آشکار کنند .
گاهی افراد مسائل یا موضوعاتی را برای شما بیان می کند که شایسته است مورد توجه دقیق قرار گیرد حتی اگر دور از ذهن و باور نکردنی باشد احتمال این که نظرات دیگران بتوانند فرصتهایی برای شناسایی مسائل به شما بدهد بسیار است بنابراین از این فرصت به جهت تشخیص مسئله استفاده کنید
۵-ایفای نقش کنید
با مجسم کردن شرایط شخصی دیگر و قرار دادن خودتان در آن شرایط در ذهنتان نقش بازی کنید . به عنوان مثال: در نقش یک مشتری که خریدار محصولات شما است قرار بگیرید و انتظارات از آن محصول را بررسی کنید.
کیفیت محصول وخدمات را ازدید مشتری ارزیابی کنید . به عنوان مشتری چه امتیازی به محصولات خودمیدهید؟ این روش بینش های جدیدی را به شما می دهد.
در وضعیت مشکل و مسئله دار خود را به جای شخص دیگری تصور کنید آنگاه مسئله را از دید آن شخص بررسی کنید و از آن دیدگاه به حل مسئله بپردازید .
در این روش چه بینش های جدیدی به دست می آورید ؟
چه نقاط تاریک ای برایتان روشن می شود؟
۶-تصویرسازی مسئله:
این تمرین ساده به افراد کمک میکند مسائل پیجیده را بفهمند وحل کنند.
فقط نقاشی کنید
مسائلی که حل آن درابتدا ساده وبدیهی است گاهی با بررسی عمیق تر معلوم می شود حقایق غیرمنتظره ایی در مسیری که دنبال میکنیم وجود دارد .دراین تمرین با استفاده ازیک ماژیک ویک صفحه سفید بدون استفاده ازکلمات بانقاشی کردن مراحل مختلف مسئله را ترسیم کنید ازمحیط ، مراحل کار،فرصت ها وتهدیدها هرچه به ذهنتان می رسد راترسیم کنید.مطالعات نشان داد در مراحل نقاشی کردن مسائل پیچیده شفاف تر می شود وراه حل ها به سادگی نمایان می شوند.که تکنیک حل مسئله به روش تصویرگری است.
تصمیم گیری
تصمیم گیری همواره کاری دشوار بوده و با محدودیتهایی روبرو بوده است. امروزه به دلیل سرعت زیاد تغییرات و پیچیدگی محیط، تصمیم گیری مستلزم دقت بیشتری است زیرا موفقیت و پیشرفت ، حاصل تصمیم های خوب است.
از آنجا که اطلاعات اساس تصمیم گیری است تصمیمی که برمبنای نود درصد اطلاعات وده درصد قضاوت شهودی اتخاذ شود یک تصمیم خوب به شمار می آید. (وینر ،۱۹۴۸ص۱۸۷) جریان اطلاعات همانند جریان خون نقش اساسی در تصمیم گیری دارد درمواردی که تجربه واطلاعات کافی وجود دارد اخذ تصمیم با اطمینان صورت می پذیرد ولی هنگامی که تجربه واطلاعات موجود ناچیز است، باید دراخذ تصمیم بسیار احتیاط شود تا بتوانیم تصمیم خوبی بگیریم.
اما چه زمانی تصمیم درست و خوبی گرفتهایم؟ آیا زمانی که از نتیجه تصمیم ناراضی بودیم! می توانیم بگوییم تصمیم درستی گرفته ایم؟ برای پاسخ به این سوالات باید فرآیند تصمیم را از نتیجه تصمیم تفکیک کنیم فرایند تصمیم گیری شامل مراحل ذیل می باشد:
۱- تشخیص دقیق صورت مسئله
۲-گردآوری اطلاعات
۳- پیدا کردن گزینه های موجود(راه حل یابی)
۴-ارزیابی گزینه ها
۵-انتخاب بهترین گزینه
طی کردن دقیق و درست فرآیند تصمیمگیری الزاماً به نتیجه مطلوب و دوست داشتنی منتهی نمی شود بنابراین باید فرآیند تصمیم را از نتیجه تصمیم تفکیک کنیم.
همانند تصمیم گیری برای طلاق که ممکن است فرآیند تصمیمگیری درست باشد اما نتیجه آن خوب نباشد. یعنی انتخاب بین بد و بدتر باشد که نتیجه آن مطلوب ما نیست اما تصمیم درست و خوب است.
فرایند تصمیم گیری درست، قرار نیست همیشه برای ما نتیجه مطلوب به همراه بیاورد زیرا ما امکان پیش بینی همه ی عوامل محیطی را نداریم .
امروزه مسئله تصمیمگیری به حدی دشوار شده است که برخی از صاحبنظران برای توصیف آن از استعاره ((رود)) استفاده میکنند آنها بر این باورند که اگر هر تصمیم را به صورت یک رود در نظر بگیریم اجزای بیشماری شامل اطلاعات، رخدادها و انتخاب ها را در بر میگیرد و در سراسر محیط جریان مییابد.
اجزا و تکههای اطلاعات و انتخابها بدون هر نظم و ترتیب در آن یافت می شوند بطوریکه تصمیم گیرندگان نیز در آن غوطه ور شده اند و توسط مسائل بالا و پایین می روند هرچند گاهی با تلاش در زمان و مکان به جستجوی تکیه گاه و محل امن میپردازند (مک کال و کاپلان ۱۹۹۵) بدین معنا که تصمیم گیری یک فرایند پویا وزنده است که هرلحظه میتواند تصمیم گیرندگان را با خود به جهت های دیگری هدایت کند ودراین مسیر پرتلاطم تجربه واطلاعات کافی میتواند تصمیم گیرندگان را به محل امن که همان مرحله اطمینان است برساند.
سوالات کاربردی که در فرایند تصمیم گیری کمکتان می کند:
آیا از پیشنهاد مشاوران و متخصصان برای پیدا کردن گزینه جدید اسنفاده کرده ام ؟
هرکدام از گزینه ها به چه نتیجه منتهی می شود ؟
برای مثال فرضا سه گزینه دارید :
نتیجه گزینه اول مطلوبیت بلند مدت و رنج کوتاه مدت دارد و زمان بیشتری میبرد و منابعش را دارید.
نتیجه گزینه دوم مطلوبیت کوتاه مدت اما رنج بلندمدت دارد زمان کمتری می برد و منابعش را دارید.
نتیجه گزینه سوم تلاش بیشتر سرعت بیشتری نیاز دارد و با ارزشهایتان منطبق تر است اما منابعش را ندارید.
سوالات اصلی برای نتیجه گزینه های متعدد عبارتند از:
۱- به نتیجه هر یک از گزینهها چه امتیازی از ۰ تا ۱۰ میدهم؟( ۰ کمترین و ۱۰ بیشترین مطلوبیت)
۲- منابع و امکانات در دسترس من برای نتیجه کدام گزینه بیشتر است؟
۳- نتیجه کدام گزینه مرا خوشحال تر می کند؟
۴- نتیجه کدام گزینه واقعی تر است ؟
داد وستد در تصمیم گیری
داد و ستد در تصمیم گیری برای به دست آوردن هر چیزی چه چیزهایی را باید از دست بدهیم ؟
در این مرحله باید متوجه باشیم که هر بدست آوردنی با از دست دادنی همراه است و به این فکر کنیم که در هر انتخاب چه فرصت هایی را از دست میدهیم و از چه اهداف وارزش هایی دور میشویم؟ سوالات اصلی در این مرحله عبارتند از:
۱- انتخاب این گزینه باعث می شود چه چیزهایی را به دست آورم؟
۲- انتخاب این گزینه باعث می شود چه چیزهایی را از دست بدهم؟
۳- آیا آنچه به دست میآورند به آنچه از دست میدهم می ارزد؟
۴-آنچه بدست می آورم چه تاثیری درکیفیت زندگی من دارد؟
چه چیزهایی را نمی دانم چه چیزهایی را نمیتوانم بدانم؟
با افزایش حجم و کیفیت اطلاعات تصمیمگیری بهتر می شود هرگاه با تصمیمی مواجه میشویم میکوشیم تا حد امکان اطلاعات بیشتری جمع آوری کنیم و با مطالعه و تحقیق و مشورت راهها وانتخاب های پیش رو بهتر ارزیابی کنیم آنچه نمی دانیم در اثر بررسی مشخص می شود و آنچه نمی توانیم بدانیم ابهام اجتنابناپذیر است.
تحمل ریسک من چقدراست؟
ما از نظر میزان تحمل ریسک با یکدیگر تفاوت داریم ممکن است یک موضوع یکسان برای کسی ریسک بیشتری نسبت به دیگری داشته باشد بنابراین میزان ریسک گزینه انتخابی را باید برای خود ارزیابی کنیم .
سوالات اصلی این مرحله عبارتند از:
۱- انتخاب این گزینه برای من از۰تا۱۰ چه مقدار ریسک دارد؟( صفر هیچ و ۱۰ خیلی زیاد)
۲- این حد از ریسک برای من چقدر قابل تحمل است؟
۳- آیا این ریسک در آینده قابل جبران است؟
۴- در مقابل این ریسک چه چیزهایی را از دست می دهم؟
۵- ارزش آنچه از دست می دهم برای من چقدر است؟
تصمیم های مرتبط با این تصمیم چه هستند ؟
مرحله بررسی ارزیابی گزینه انتخابی
تصمیم هایی که می گیریم احتمالاً تصمیم ها و انتخاب های جدیدی در آینده برای ما پیش خواهد آورد
سوالات اصلی مرحله عبارتند از :
۱- انتخاب این گزینه چه تصمیمهای دیگری را در آینده پیش روی من قرار خواهد داد؟
۲- انتخاب این گزینه چه انتخاب و تصمیم هایی را از زندگی من حذف خواهد کرد ؟
۳-آیا توانایی ارزیابی تصمیمها و انتخاب های جدید را دارم؟
5-اجرا وکنترل:
پس از انتخاب وارزیابی راه حل مناسب مسئله،به مرحله اجراوکنترل می رسیم که در این مرحله فرد بایدبرنامه اجرای راه حل رابا توجه به منابع ونیازهای خود طرح ریزی کند موقعیتهای متفاوت وپیامدهای اجرای برنامه را درمسیر اقدام بسنجد.
این مرحله که اقدام برای اجرای راه حل مسئله است یکی از مهمترین مراحل حل مسئله است زیرا بهترین راه حل ها در صورتی که اجرانشوند برابر صفر است.
برای مثال فردی که راه حل انتخابیش برای کاهش وزنش رژیم غذایی کم کالری و ورزش است هیچ اقدامی در جهت
کاهش کالری غذای خود نمی کند و فعالیت ورزشی هم انجام نمی دهد بنابراین این فرد به اهداف کاهش وزن خود نمی رسد.
مرحله اجرا مرحله اساسی فرایند حل مسئله است.
فراینداجرا را می توان باسئوالاتی مانند:آیا کارها مطابق برنامه پیش میرود؟زمانبندی اجرای برنامه ها درست است؟چه اقدامات اصلاحی نیاز است؟چگونه می شود فرایند حل مسئله را کنترل کرد؟
درواقع کنترل فرایندی است که از طریق آن عمل انجام شده برای حل مسئله با فعالیتهای برنامه ریزی شده تطبیق داده می شود کنترل برای تصحیحمستمر عملکرد فرد در جهت دست یابی به اهداف حل مسئله بکارگرفته می شود و میزان پیشرفت آن را نشان میدهد.
فرایند کنترل به مقایسه بایدها و هست ها می پردازدو فاصله وضع موجود تا وضع مطلوب را اندازه میگیرید و از طریق آن می توان فهمید که آیا برنامه ها درست پیش رفته یا خیر.
کنترل باید بطور مستمر ودائمی باشد ازمراحل اولیه اجرای برنامه تا آخرین مراحل آن گاهی هم بعد از اتمام برنامه همچنان نیاز به کنترل است.
دیدگاهتان را بنویسید